آيين‌هاي برگزاري اين جشن بزرگ در عصر حاضر با 3 هزار سال پيش تفاوت چنداني نكرده و به همين دليل، عامل وحدت فرهنگي ساكنان ايران زمين به شمار مي‌رود كه آن را در هرگوشه از جهان كه باشند، يكسان برگزار مي‌كنند و بزرگ مي‌دارند و به همين جهت است كه انديشمندان، نوروز را مظهر پايدار هويت و ناسيوناليسم ايراني خوانده‌اند.

سال نو مباركباد -- www.gcivilg.com

بارديگر صفحه ي پلاسيده ي زمان، با عبور از ثانيه ها و دقايق و ساعتها ورق خورد و در اولين سرآغاز شب، با انفجار خورشيد، تاريکي سکوت بار ديگر شکسته شد .آري باز عيد آمد و باز نوروز...درخت را بيدار کن و سبزه را مژده روييدن ده که بهار آمده است...سال نو مبارک

ز کوی یــــار مــی‌آید نسیــم باد نوروزی                  از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

 پیدایش جشن نوروز 

جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.

در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».

روایت های اسلامی درباره نوروز

آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین كه پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید كه این چیست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسید كه نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسیدند عسكره چیست؟ فرمود عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده كرد وابرها را فرمود كه به آنان ببارند از این روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را میان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است كه ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند كه این بزرگداشت نوروز به علت امری كهن است كه برایت بازگو می كنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است كه خداوند از بندگان خود پیمان گرفت كه او را بپرستند و او را شریك و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است كه آفتاب در آن طلوع كرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شكوفا و درخشان شد. همان روزی است كه كشتی نوح در كوه آرام گرفت. همان روزی است كه پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از كعبه به زیر افكند. چنان كه ابراهیم نیز این كار را كرد. همان روزی است كه خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت كنند. همان روزی است كه قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می كنند و همان روزی است كه قائم بر دجال پیروز می شود و او را در كنار كوفه بر دار می كشد و هیچ نوروزی نیست كه ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

جشن نوروز

 

جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.

پنجه (خمسه مسترقه)

بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.

میر نوروزی

از جمله آیین های این جشن 5 روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حكومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.

از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر وخیابان می بینیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه » است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».

در قرن نوزدهم، ايران زمين بر اثر توطئه‌هاي استعمارگران اروپايي تجزيه شد اما فرهنگ مشترك و مدنيت غني قوم ايراني باقي ماند و نوروز همچنان روز ملي همه مردمي است كه از كوه‌هاي پامير و بدخشان تا انتهاي كوه‌هاي كردستان سوريه و از قفقاز تا دره سند و منطقه خليج‌فارس سكونت دارند.

در بسياري از آثار گذشته‌نگاران، ازجمله در تاريخ طبري، شاهنامه فردوسي و آثار بيروني، نوروز به جمشيد، شاه افسانه‌اي و در پاره‌اي ديگر به كيومرث نسبت داده شده و آن را به‌دليل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت، بهترين روز در سال دانسته‌اند.

كوروش، نوروز را عيد رسمي اعلام كرد و در سال 534 پيش از ميلاد دستورالعملي براي اجراي مراسم دولتي آن تدوين كرد كه شامل ترفيع نظاميان، ابلاغ انتصابات تازه، سان ديدن از سربازان، عفو مجرمين پشيمان، ايجاد فضاي سبز و پاكسازي محيط‌زيست - از منازل شخصي گرفته تا اماكن عمومي - بود. از سال 1307هجري‌خورشيدي، همانند آن زمان، اعلام ترفيع نظاميان، برنامه‌هاي دولت و عفو يا تخفيف مجازات زندانيان به نوروز موكول شده است. برگزاري آيين‌هاي نوروز ايراني از دوران هخامنشيان در آسياي صغير (آناتولي - تركيه) تا به امروز مرسوم بوده است.

عبدالحميد اول، سلطان عثماني كه خود روز نوروز (20 مارس 1725) به دنيا آمده بود، نوروز را در قلمرو عثماني يك عيد رسمي اعلام كرد. در دوران هخامنشيان، 11روز اول فروردين (فرورتيشن) ويژه انجام مراسم نوروز بود. در دوران اشكانيان ايام نوروز 5 روز بود كه اردشير پاپكان ششم فروردين - زادروز زرتشت - را بر آن اضافه كرد و چون ايرانيان روز هفتم فروردين را خوش‌يمن مي‌دانستند و بيشتر ازدواج‌ها را به اين روز موكول مي‌كردند، از آن زمان ايام نوروز كه روزهاي روح ابدي، شادي‌ها و پاكي‌ها به‌شمار مي‌آمدند، به 7 روز افزايش يافت و ايرانيان در اين 7 روز دست از كار مي‌كشيدند.

اردشير از دولت روم كه بمانند ايرانيان سال نو را از بهار آغاز مي‌كرد، خواست كه نوروز ايراني را به‌رسميت بشناسد و سناي روم اين درخواست را تصويب كرد و نوروز در قلمرو روم «لوپركال» خوانده مي‌شد. شوراي‌عالي معارف (فرهنگ) ايران نخستين جلسه خود را به ابتكار ميرزاعلي اكبر دهخدا، روز نوروز 1301تشكيل داد و در همان جلسه درباره تعطيلات نوروزي مدارس كه به اقتباس از ساسانيان يك هفته تعيين شد، به بحث و مذاكره پرداخت.

داريوش در مراسم نوروز 515 پيش از ميلاد برنامه اصلاحات و آرزوهاي خود را اعلام كرد كه كتيبه آن موجود است.پس از تكميل ساختمان عظيم و زيباي تخت جمشيد در پارس و گشايش آن، آيين‌هاي رسمي نوروز، باشكوه بي‌مانندي در آنجا برگزار مي‌شد. مراسم نخستين نوروز در تخت جمشيد، 2 هفته طول كشيد. مردم معمولي در تالار صدستون اين كاخ پذيرايي مي‌شدند.

مِهستان (مه/ بزرگ)، پارلمان ايران در عهد اشكانيان نخستين جلسه خودرا در نوروز سال173پيش از ميلاد با حضور مهرداد يكم - شاه وقت - برگزار كرد و نخستين مصوبه آن انتخابي كردن مقام رياست كشور (شاه) بود.

در مراسم نوروز سال 399ميلادي، چند مسيحي ايراني كه موفق به ورود به كاخ يزدگرد - شاه وقت (ساساني) - شده بودند، في البداهه از او تقاضاي آزادي مذهبي براي خود كردند. اين آزادي كه مورد درخواست دولت روم هم بود به همه مسيحيان قلمرو ايران داده شد.

در نوروز سال 501 ميلادي مزدك بامداد - روحاني زرتشتي- عقايد خود را اعلام و ترويج آن را آغاز كرد. پيمان «صلح پايدار» ايران و روم در سال 532 ميلادي در مراسم نوروزي و با حضور خسرو انوشيروان مبادله شد.

مردآويز زياري (مازندراني) از قهرمانان ملي ايرانيان در سال 934 و در اصفهان برگزاري روزها و مراسم ملي به‌ويژه نوروز را يك تكليف ميهني مقرر داشت.
 اميراسماعيل ساماني در سال 892 ميلادي از رياضيدان‌هاي خراسان خواست تا ساعت دقيق تحويل سال و «نوروز»را تعيين كنند تا به اطلاع مردم برسد.

در سال 1597 ميلادي، شاه عباس يكم (صفوي) آيين نوروز را در عمارت «نقش جهان» برگزاركرد و در نطق نوروزي‌‌اش اعلام داشت كه اصفهان پايتخت هميشگي ايران خواهد بود.
نادرشاه به نوروز و آيين‌هاي آن علاقه‌مندي فراوان داشت. وي سكه خود موسوم به سكه نادري را در سال 1735 ميلادي،

در مراسم سلام نوروز رايج ساخت و تعدادي از آن را به رسم عيدي به منشي‌ها و افسران خود داد كه در يك طرف سكه نقش شده بود: «الخير في ماوقع» و در طرف ديگر سكه اين عبارت ديده مي‌شود: «نادر ايران زمين».

نادرشاه در سال 1739 پس از شكست دادن ارتش 360 هزار نفري هند و دريافت تاج پادشاهي اين سرزمين، براي ورود به دهلي منتظر فرارسيدن نوروز شد تا در روزي سعد به اين آرزو برسد.

كريمخان زند (وكيل مردم) پس از اعلام شهر شيراز به پايتختي ايران، از سال 1761 ميلادي به بعد هر ساله سلام نوروزي را در عمارتي كه اينك موزه پارس ناميده مي‌شود، برگزار مي‌كرد و سپس به ديدن مردم عادي (كوچه و خيابان) مي‌رفت و از جيب خود مزد نوازندگان را مي‌داد تا در ميدان‌هاي شهر بنوازند و مردم را شاد كنند.

آغا محمدخان قاجار با همه سفّاكي و داشتن ريشه و تبار مغولي، «نوروز» را براي تاجگذاري‌‌اش تعيين كرد. وي در نوروز سال 1174 هجري خورشيدي در تهران تاجگذاري كرد و اين شهر را پايتخت قرارداد كه هنوز پايتخت است.در نوروز سال 1290 مراسم رسمي (دولتي) نوروز به نشانه اعتراض به حضور خودسرانه نيروهاي انگلستان و روسيه در خاك ايران لغو و به جاي آن عزاي ملي اعلام شد.

نوروز 1318 بهره برداري از راه‌آهن سراسري ايران آغاز شد.در سال‌هاي اخير، بسياري از كشورها و نيز ايالت‌هاي آمريكا نوروز را به‌عنوان روز ملي ايرانيان و ايراني تبارها به رسميت شناخته‌اند.

ريشه های تاريخی نوروز


اکثر مردم نوروز و جشنهای جنبی آن (چهارشنبه سوری و سيزده بدر) را جشنهايی با گذشته صد در صد ايرانی می دانند. بعضی از اين مراسم، بخصوص چهارشنبه سوری، بخاطر اهميت آتش در آن، حتی وابسته به دين زرتشت دانسته شده. از طرفی، شواهد مختلف نشاندهنده اين مطلب هستند که اين جشنها تاريخی فراتر از قوم «ايرانی» (به معنای قوم هندو-اروپايی مهاجری که در حدود سال 3000 سال قبل به ايران آمدند) دارند و احتمالا" از مراسم قبل از آريايی اين فلات سرچشمه می گيرند و چه بسا اقوام عيلامی، کاسی، گوتی و ديگر اقوام باستانی نيز آنها را جشن می گرفته اند.
منبع اطلاعات ما در مورد باورهای اقوام هندو-ايرانی و بعدا" ايرانی، در درجه اول قديمترين قسمتهای اوستا و در حالت دوم، مقايسه باورهای ديگر مردم هندو-اروپايی (بخصوص هندو-آريايی ها) با باورهای ايرانيان باستان است. ريگ ودا، قديميترين بخش وداهای هندو-آريايی، يکی از بهترين منابع موجود برای پی بردن به اصول اعتقادی و جشنها و مراسم اقوام آريایی (هندو-ايرانی) است. باورهای اقوام ديگر مانند سکاها، نورستانی ها، و مردم ايرانی زبانی که در ماوراالنهر و مناطق شرق کوههای پامير زندگی می کردند نيز می توانند الگوهای ما برای فهميدن باورهای ايرانی های باستان باشند.
در اوستا، بخصوص در گاثاها و بقيه يسناها که قديميترين بخشهای اين کتاب هستند، هيچگاه صحبتی از نوروز و جشنهای وابسته به آن نشده است. مراسم اوستايی اصولا" نيايشهايی به امشاسپندان مختلف و فره وشی ها هستند. يسناها سرودهايی هستند که برای ستايش ميترا، آناهيتا، ورونا، هوم، و ديگر امشاسپندان نوشته شده اند که در جشنهای وابسته به آنها بايد خوانده شوند (کلمه های «جشن» و «يسنا» از يک ريشه هستند). در نتيجه، دربخشهای قديم اوستا ذکری از جشنهای نوروز، چهارشنبه سوری، سيزده بدر و يا حتی سده نداريم. نخستين نشانه از نوروز در اوستا، در فرگرد دوم «ويديودات» است که در ضمن توضيح زندگی «ييم» (جمشيد)، به دستور برگزاری نوروز نيز اشاره شده (اين روايت را فردوسی نيز ذکر می کند). اما ويديودات از اخيرترين بخشهای اوستاست که به احتمال زياد يا در دوران ساسانی نوشته شده و يا در آن دوران بطور کامل بازنويسی شده و بسياری از باورهای زرتشتی ساسانی در اين کتاب وارد شده.
با نگاه کردن به باورهای مندرج در ريگ ودا نيز اثری از مراسمی مانند جشنهای بالا نمی بينيم. جشن شروع سال در نزد اين اقوام اهميت زيادی نداشته و ذکر خاصی از برگزاری مراسم بخصوصی برای آن نمی کنند. همچنين در باورهای مردم نورستان افغانستان که تا صد سال قبل که به جبر مسلمان شدند، زير نام «کافران» به پرستش خدايان باستانی هندو-ايرانی ادامه می دادند، هيچ اثری از نوروز وجود ندارد، هرچند که جشنهای سنتی نزد اين مردم کاملا" حفظ شده است.
از طرفی، با نگاه کردن به طرز زندگی اقوام هندو-ايرانی و مقايسه آن با اقوام ساکن ايران و بين النهرين، می توانيم به نتايجی در مورد ريشه های تاريخی نوروز و جشنهای ديگر مربوط به آن برسيم. اقوام هندو-ايرانی بطور اعم، از راه دامداری و پرورش اسب زندگی می کردند و زندگی آنها برمبنان کوچ نشينی بنا شده بود. اين طرز زندگی به اين معنی بود که هندو-ايرانی های باستان (مانند سکاهای دوران تاريخی، سرمتها، هيونها، مغولان، و ترکها) به دنبال حيوانات خود برای پيدا کردن چراگاههای سرسبز روان بودند. در دشتهای محل سکونت اين اقوام، فقط دو فصل زمستان و تابستان معنی داشت و به دليل طبيعت نامعمول آن، خط تقسيم و زمان اين دو فصل همواره نامعلوم بود.
اما مردم ساکن فلات ايران، عيلامی ها، کاسی ها، گوتی ها، اورارتو، ميتانی ها، و تا حد بيشتری مردمان ساکن بين النهرين، وابسته به زندگی کشاورزی ساکن بودند. اين بدين معنی بود که ترتيب کاشت، داشت، و برداشت محصولاتی نظير گندم، مشغله اصلی اين مردم محسوب می شد و زمان انجام هرکدام از اين وظايف، اهميت خاصی داشت. می بينيم که نوشتن تقويمهای نجومی که برمبنای آن حصول فصلها را معين می کردند، از دستاوردهای اين مردم است. طغيانهای سالانه رودخانه ها، شروع فصل گرما، زمان برداشت محصول، زمان رها کردن نوبتی زمين ها، همه و همه از مشغوليات زندگی کشاورزی بوده و هستند. به همين دليل، تقسيم سال به دوازده ماه و چهار فصل (که حضورشان در اين منطقه کاملا" حس می شد)، تقسيم ماه به بيست و هشت روز (بر مبنای تقويم قمری) و وضع کردن هفته، همه از تقسيمات مردم سومر و بابل بود که از طرف مردمان همسايه آنها نيز استفاده می شد.
از جشن گرفته شدن آغاز بهار در بابل باستان مدارک بسياری در دست داريم. در روز آغاز بهار، پادشاه به سوی معبد مردوک، خدای بابل، می رفت و با در دست گرفتن دستهای اين خدا، حمايت او را از سلطنت خود نشان می داد. بعد از اين مراسم، پادشاه به قصر سلطنتی باز می گشت و دستور بارعام می داد که همه مردم می توانستند به ملاقات پادشاه بيايند. اهميت اين مراسم را در آنجايی می توانيم ببينيم که بعد از تسخير بابل از طرف کورش، پادشاهان پارسی تا زمان خشايارشا نيز هرساله اين مراسم را انجام می دادند. پايان جشنهای بهاری در روز سيزدهم بهار (که اولين بار در افسانه های بابلی به عنوان عدد شوم شناخته شد) با رفتن همه اهالی شهر، از جمله شخص پادشاه، به طرف دشتهای خارج از شهر اعلام می شده (نمونه اين رسم را می توان در داستان حضرت ابراهيم مشاهده کرد).
از سوی ديگر، بسياری از فرهنگهای جهان، از بابل باستان گرفته تا سلتهای اروپايی، مراسمی مانند برافروختن آتش در پايان فصل برداشت دارند. اصولا" روشن کردن آتش بعد از خرمن چينی جزو مراسم بسيار معمول همه جوامع کشاورزی بوده و حتی امروزه نيز در کشورهای اروپايی می توان نظير آن را مشاهده کرد. در ايران نيز امروزه در طی مراسم جشن سده (که جشن رسمی پايان فصل برداشت بوده)، برافروختن آتش مرسوم است. به همين ترتيب، می توان روشن کردن آتش در چهارشنبه سوری را نوعی از همين مراسم دانست.
بطور خلاصه، می شود حدس زد که جشن آغاز بهار و مراسم روشن کردن آتش و خارج شدن از شهر، از آيينهای جوامع کشاورزی مقيم ايران بوده است. اما اقوام ايرانی بعد از مهاجرت به اين کشور و ساکن شدن در آن، به اقتباس اين مراسم پرداختند و با وارد کردن بعضی از عقايد خود (تشبيه حلول بهار به پيروزی راستی بر دروغ)، آنرا تبديل به جشنی کاملا" ايرانی کردند. اين جشن، که شايد از دورانی حتی قبل از زمان هخامنشی بوسيله اين مردم برگزار می شده، تا مدتها جشنی مردمی بوده که توانسته به دليل طبيعت غير دينی و غير سياسی خود، به جشنی عمومی برای همه مردم تبديل شود و کم کم به صورت جشنی درآيد که حتی دستگاه دولتی اشکانی و ساسانی نيز آنرا به عنوان مراسم رسمی خود انتخاب کند.
نوروز امروز
امروزه، نوروز جشن اصلی بسياری از مردم آسيای غربی است. کشورهايی که حتی هيچگاه تحت سلطه سياسی ايران نبوده اند، آنرا به عنوان يکی از جشنهای اصلی خود محسوب می کنند. هرکدام از مليتهای مختلف، مراسم خاص خود را برای جشن گرفتن نوروز دارند، اما همه اين جشن را «نوروز» می نامند و آمدن آن را مقارن با حلول بهار حساب می کنند.
در ايران وافغانستان، نوروز همچنين آغاز سال رسمی کشور است که از ابتدای ماه فروردين محسابه می شود. استفاده از سال خورشيدی از دوران هخامنشيان در ايران معمول بود، هرچند که آغاز گاهشماری چندين بار در دورانهای مختلف تغيير کرده است. در دوران ساسانی به دليل رعايت نکردن اصول کبيسه، در چند مورد نوروز در فصول اشتباه مانند ميانه تابستان جشن گرفته شد. اين مشکل گاهشماری بوسيله ستاره شناس بزرگ، عمر خيام، در قرن ششم هجری حل شد و از آن تاريخ، تقويم «جلالی» به عنوان تقويم خورشيدی کشور انتخاب شد، هرچند که رسمی شدن آن به عنوان تقويم کشور، تا قرن چهاردهم خورشيدی (آغاز همين قرن ما) به طول انجاميد. يکی از مسايل مهم، رعايت کردن کبيسه صد و بيست ساله ايست که بوسيله عمر خيام توصيه شده و در بار آخر در زمان فتحعلی شاه قاجار رعايت شده. عدم رعايت اين کبيسه، باعث بهم خوردن تدريجی تاريخ سال تحويل می شود که شروع زودرس سال 1383، آنرا بصورت محسوسی در آورده است.
نام ماههای تقويم خورشيدی بارها تغيير کرده. در دوران هخامنشی، نامهايی استفاده می شد که بعد از دوران هخامنشی به فراموشی سپرده شد. نام ماهها در دوران ساسانی بر مبنای نشانه های زرتشتی وضع شد که تقويم ماهانه ساسانی که فاقد هفته است و در آن هرروز ماه يک نام دارد، بهترين اثر باقی مانده از آن است. در بيشتر دوران اسلامی، اسامی بابلی/آرامی ماههای مانند «تموز» و «نيسان» مورد استفاده بود، اما با برقراری تقويم جلالی به عنوان تقويم رسمی ايران در اوايل قرن جاری خورشيدی، اسامی ساسانی نيز دوباره برقرار شدند که متاسفانه تلفظ آنها در مواردی تغيير کرد. در زير تلفظ پارسی ميانه اين اسامی و اصل اوستايی آنها در پرانتز آورده می شود :

Fravartin Frawashi(فره وشی، ارواح گذشتگان)
Ardiwehisht (asha-wahishta) (بهترين بهتر (از اصول زرتشتی
Khordad (Hauwartat)سلامتی
Teer Tishtria ( خدای باران)
Amordad (Amartaat)ناميرايی، نامرگی
Shahrivar (khshathrawara) پادشاهی خواسته شده
Mihr Mithra( خدای مهر و قراردادهای اجتماعی)
Aban (Apan) ( آبها (لقب آناهيتا
Adhar (Atar) آتش
Dey (Dawya )خدا
Wahman (wahu-mana ) بهمن، تفکر برتر
Spandaarmadh (Spanta-armaiti) ( آرماييتی مقدس (مادينه خدای طبيعت)

 

تقسيم روزهاي ماه فروردين:
 
 در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت 21‌روز برگزار مي‌گرديد كه در هر روز برنامه‌يي خاص انجام مي‌گرفت.
 1. از اول تا روز سوم براي ديد و بازديد خويشاوندان و بزرگان.
 2. از روز سوم الي روز ششم فروردين، ديد و بازديد همگاني و برگزاري جشن رپيثون.
 3. از روز ششم الي روز نهم، براي اجراي جشن خوردادگان.
 4. از روز نهم الي سيزدهم، بار عام شاهي براي پذيرفتن عموم طبقات هر يك به‌نوبه خود بود.
 5. ازروز سيزدهم الي روز نوزدهم، براي تفريحگاههاي خارج از شهر.
 6. ازروز نوزدهم الي بيست و يكم، براي اجراي مراسم جشن فروردگان
 7. روز بيست و يكم پايان جشن و مخصوص تفريح و گردش در خارج از شهر است(5).
 در يك تقسيم‌بندي ديگر، فروردين به شش قسمت تقسيم مي‌گرديد:
 1. پنج روز اول به پادشاه و اشراف مربوط بود و آنها جشن ويژه داشتند.
 2. پنج روز دوم براي بخشش اموال ودريافت هداياي نوروزي از طرف پادشاه.
 3. پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران بود.
 4. چهارمين پنج روز به خواص تعلق داشت.
 5. پنج روز پنجم به لشكريان.
 6. ششمين قسمت پنج روزه به رعايا اختصاص داشت(6).
 اين تقسيم‌بندي به قول جاحظ در المحاسن الاضد زمان جمشيد و به قول بيروني در آثارالباقيه بعد از جمشيد و بنا به نظر ذبيح‌الله صفا در زمان ساسانيان معمول بوده است.
 نقسيم‌بندي ديگر هم وجود داشته است كه به نوروز خاصه و نوروز عامه تقسيم مي‌شده. پنج روز اول را نوروز عامه و بقيه روزهاي نوروز را نوروز خاصه مي‌گفتند.

-سفره هفت سين:
-سين هاي باستاني:
(متداولتر) سبزه - نماد نوزايي (تولد دوباره)
سيب - نماد زيبايي و تندرستي
سمنو - نماد فراواني(برکت)
سير - نماد پزشکي(درمان يا طب)
سنجد - نماد عشق
سکه - نماد دارايي
سرکه- نماد شکيبايي و عمر
سماغ - نماد(رنگِ) طلوع خورشيد
سنبل

ديگر سين ها:
سوسن • سبزي • سنگک • سپند • سياهدانه • سيزي • ساعت
ديگر اقلام کتاب آسماني (قرآن،...)
آيينه
ماهي قرمز
يک جفت نوروزي (شمعدان اصيل ايراني)
تخم مرغ رنگي
کاسه اي از آب که پرتقالي در آن غوطه ور است (به نشانه? زمين در فضا)
يک شيريني ايراني (مانند باقلوا، شيريني آردنخودچي، ...)

همچنين:
گلاب • آجيل • شکلات • گل نرگس • ديوان حاقظ يا شاهنامه • ...

عيد 
نوروز
 
 

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد